سفارش تبلیغ
صبا ویژن

PARIZAD

PARIZAD

PRINCC
PARIZAD
پیوندهای روزانه
لینک های دوستان
برچسب ها

مهم نیست پشت سرم چی میگی !!!!

مهم اینه تاسرمو برمیگردونم خفه میشی...

 




تاریخ : شنبه 97/6/31 | 12:48 عصر | نویسنده : PRINCC | نظرات ()

خدای من نمیدانم گاهی کجای دنیا گم ات میکنم

 

در هیاهوی بازار … در خستگی هنگام نماز ! در وسوسه های نفس ام… نمیدانم…. اما ، گاهی تو را گم میکنم مثل کودکی که در بازار دستان مهربان مادرش را رها کرده به تماشای عروسکی مشغول است…! بعد میبیند مادرش نیست و هیچ عروسکی او را خوشحال نمیکند…!

 

به کودکی ام بنگر… هرچند خودم تو را گم میکنم اما ….تو پیدایم کن…..

 




تاریخ : سه شنبه 97/6/13 | 10:5 عصر | نویسنده : PRINCC | نظرات ()

دردِ دِل کــه میکُنــی یعنـــی ضَعــف هایَــت را

درد هاَیــت را میگُذاری در سینـــی و تعــــارُف میکنــی

کــه هَــرکُدامَـــش را کــه میخواهنـد بردارنـــد تیــــز کننـــد تیــــغ کننـــد … و بزننـــد




تاریخ : سه شنبه 97/6/13 | 9:54 عصر | نویسنده : PRINCC | نظرات ()

دردهایت را دورت نچین که دیوارشوند"

زیرپایت بچین که پله شوند"

هیچ وقت نگران فردایت نباش"

خدای امروز و دیروز..

خدای فردایت هم هست"""




تاریخ : سه شنبه 97/6/13 | 9:51 عصر | نویسنده : PRINCC | نظرات ()

 

بهتر است بیاموزیم که با «خود» شکیبا باشیم تا به نبرد با «خود» بپردازیم.

 

 اگر انسان ها یاد گرفته بودند پستیِ طبیعت خود را ببینند، جای امیدواری

 بود که به این شیوه، قادر به درک بهترِ همنوعان خود شوند و دوست شان

 داشته باشند.

 

تنها، کاستن از ریاکاری و افزودن به شکیبایی در برابر خود، می تواند نتایج

 

 

 مثبتی برای درک طرف مقابل داشته باشد. زیرا انسان ها به آسانی،

 گرایش به انتقالِ نگرانی و خشونت که طبیعت خود آنان را آزار می

 دهند_ بر همنوعان خود دارند.

 

 




تاریخ : چهارشنبه 97/2/12 | 10:13 عصر | نویسنده : PRINCC | نظرات ()

یاد من باشد فردا دم صبح
جور دیگر باشم
بد نگویم به هوا، آب ، زمین
مهربان باشم، با مردم شهر
و فراموش کنم، هر چه گذشت
خانه ی دل، بتکانم ازغم
و به دستمالی از جنس گذشت ،
بزدایم دیگر،تار کدورت، از دل
مشت را باز کنم، تا که دستی گردد
و به لبخندی خوش
دست در دست زمان بگذارم

یاد من باشد فردا دم صبح
به نسیم از سر صدق، سلامی بدهم
و به انگشت نخی خواهم بست
تا فراموش، نگردد فردا
زندگی شیرین است، زندگی باید کرد
گرچه دیر است ولی
کاسه ای آب به پشت سر لبخند بریزم ،شاید
به سلامت ز سفر برگردد
بذر امید بکارم، در دل
لحظه را در یابم
من به بازار محبت بروم فردا صبح
مهربانی خودم، عرضه کنم
یک بغل عشق از آنجا بخرم

یاد من باشد فردا حتما
به سلامی، دل همسایه ی خود شاد کنم
بگذرم از سر تقصیر رفیق ، بنشینم دم در
چشم بر کوچه بدوزم با شوق
تا که شاید برسد همسفری ، ببرد این دل مارا با خود
و بدانم دیگر قهر هم چیز بدیست

یاد من باشد فردا حتما
باور این را بکنم، که دگر فرصت نیست
و بدانم که اگر دیر کنم ،مهلتی نیست مرا
و بدانم که شبی خواهم رفت
و شبی هست، که نیست، پس از آن فردایی

یاد من باشد
باز اگر فردا، غفلت کردم
آخرین لحظه ی از فردا شب ،
من به خود باز بگویم
این را
مهربان باشم با مردم شهر
و فراموش کنم هر چه گذشت......ـ




تاریخ : چهارشنبه 97/2/12 | 10:12 عصر | نویسنده : PRINCC | نظرات ()



.: Weblog Themes By Slide Skin:.